سلام سلام بنده بعد یک غیبت صغرا تشریف آوردم, امیدوارم همه خوب باشید من که سرما خوردم شدید و حالم اصلا خوب نیست , دیشب اصلا نتونستم بخوابم از گلو درد, جالب بود که فقط هم یک طرف گلوم درد می کرد و بینیم هم که شدید گرفته نفس کشیدن ممنوع شده بود دییی استاد محترم رو توسط یکی از بچه ها براش پیغام دادم و گویا یه تکونی داد به پروندمون, خیلی مطمئن نیستم البته یکی از دوستم آخر هفته داره میره و ازش خواستم بره بپرسه از آموزش که چه خبره این روز ها تو سفر هستم و بیشتر در حال استراحت, ۵ ماهی بود که ایران بودم و از مارکوپولویی شدیدا دست کشیده بودم, امروز داشتم فکر می کردم که واقعا زندگی تو غربت آخرش هیچی نیست, همش الاخون والاخونیه, با اینکه تو ایران اصلا زندگیم دست خودم نیست ولی فکر می کنم اگه آدم برای خودش یه زندگی جمع و جور داشته باشه میشه عین آدم های نرمال و از این حس در میاد, نمیدونم شاید الان واقعا تب دارم حالیم نیست چی میگم, ولی اینجور زندگی کردن پوچ و باطل هم خستم کرده خلاصه این روز ها یک کم خرید کردم واسه زمستونی که تو ایرانم و کلی استرحت برای بدو بدو های ایران که بدجور انرژی از آدم میگیره, اون هم وقتی که یه آدم کثیف کلی الکی ما رو درگیر مشکلات بیخود کرده,روز آخر قبل از سفر که انقدر این طرف و اون طرف دویدم دنبال کارها کیف پولم را در آخرین لحظه ها گم کردم و اینقدر هم متاسفانه وقت نبود ک افق طلایی ...
ادامه مطلبما را در سایت افق طلایی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : cgoldensunrise2 بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1396 ساعت: 5:41